ظاهر

توضیحی که درباره عنوان وبلاگ، در هدر مشاهده می‌کنید، توضیح اشتباهی‌ست که ناگهانی و به صورت آزمایشی شکل گرفت و بعدش امکان تصحیح از بین رفت! به‌جایش، «ساحل ابراز» را ببینید که توضیح مختصر و خوبی برای «ظاهر» است. ظاهر آدمی، ساحل بروزات اوست. هرچه که در او بماند، آخرش روزی به ساحل می‌رسد و از چشم‌هایش، آری از چشم‌هایش به بیرون می‌جهد.

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسیر حرکت» ثبت شده است

پس امیدی هست هنوز

دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۵ ب.ظ

این روزها، دغدغه‌هایم تلنبار شده‌اند روی هم. مانده‌ام که اول کدامشان را برطرف کنم. راه طولانی‌تر از آن است که بشود تصور کرد و کار، بزرگ‌تر از آنی که بتوان حدس زد. دنباله‌ی هیچ را هم که بگیری باخته‌ای! ولی، انتخاب با ماست هنوز. 

  • محمدعلی ‌

نمو

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ق.ظ

وقتی برای اولین‌بار می‌فهمی که رشد و نمو با همدیگر متفاوت‌اند و درباره‌ی آن‌ها بیش‌تر می‌خوانی یا بیش‌تر برایت می‌گویند، به یک درک تقریبی از تفاوتشان می‌رسی. معنای رشد را می‌توانی به آسانی در اطراف خودت ببینی. اما معنای نمو را، تنها در آن لحظه‌ای احساس می‌کنی، از اعماق وجودت متوجه‌اش می‌شوی، با تمام دلت می‌شناسی‌اش، که خودت فشرده شوی و آنقدر زیر بار سنگین اشتباهاتت تاوان می‌بینی تا بدانی که قرار است با شکوفه‌ی بعدی‌ات، با بلوغ و پوست‌اندازی دوباره‌ات، نمو را معنا ببخشی! 

  • محمدعلی ‌

راه دعوت می‌کند!

پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ب.ظ

همه‌مان نیازمند یک بله و یک نه محکم‌ هستیم. یک بله محکم که راهِ انتخابی‌مان را بپذیرد و همراهش شود و یک نه محکم‌تر، که از هر بی‌راهه‌ی قبلی، اعلام بیزاری کند. یک بله‌ی بدون نه، یک بله‌ی کامل نیست. و من منتظر همان نفی محکم نفْس‌ام هستم. و هر منتظری نیازمند یک راه است برای حرکت. و راه من همان بله‌ای است که محکم قبولش کرده‌ام و حال مانده‌ست موانع راه؛ که یک عشق می‌خواهد و یک انگیزه‌ای که از همان نفی محکم نشأت می‌گیرد. همه‌چیز آماده‌ است! سه، دو، یک؛ حرکت! 

  • محمدعلی ‌

نشیب و نشیب و شاید فراز

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۵۹ ب.ظ

1. می‌گویند باید «مطالبه‌گر» بود. می‌گویند باید مطالبات مردم را به گوش مسئولین رساند. می‌گویند خواسته‌های مردم را لیست کنید و بفرستید! فکرم به جایی نمی‌رسید. می‌دانستم این نوشتن‌ها و بیانیه‌نویسی‌ها و این هیاهوهای تهی و پوچ، حتی خاک هم بلند نمی‌کند! چه برسد به اینکه دل مسئولین بی‌مسئولیت را بلرزاند! همیشه از بیانیه‌نویسی متنفر بوده‌ام! 

2. هرچند که این روزها در اوج ناامیدی هم نور امیدی هست که روشنم کند و به راهم بیاندازد. ولی سخت تاریک و دلگیر شده‌ام. نمی‌دانم از کدام راه باید رفت. نمی‌دانم چرا هروقت می‌خواهم که آغاز کنم، یک ماری پیدا می‌شود که نیشم بزند و برم گرداند همان نقطه‌ی اول ماجرا. و سخت ناامید می‌شوم وقتی می‌فهمم که آن مار خودم هستم!

3. من خودم را می‌سازم. نه! من نمی‌توانم! «من» همان مار افعی‌ست که بارها ما به صفر و حتی به زیر صفر کشانده است. من نمی‌تواند اینقدر قدرتمند باشد. خدا من را می‌سازد. بدجور هم می‌سازد! همه‌ی این‌ها می‌دانم از سر چیست. از سر همان شک بی‌مورد و ادعای گستاخانه‌ای‌ست که در دلم خانه کرده بود و شاید هنوز هم رفع نشده است. این‌ها همه جواب همان است و این یعنی دارد مرا می‌سازد و اگر بی‌غرص نگاه کنیم همه را دارد می‌سازد... البته اگر این «من‌»ها بگذارند! 

  • محمدعلی ‌