ظاهر

توضیحی که درباره عنوان وبلاگ، در هدر مشاهده می‌کنید، توضیح اشتباهی‌ست که ناگهانی و به صورت آزمایشی شکل گرفت و بعدش امکان تصحیح از بین رفت! به‌جایش، «ساحل ابراز» را ببینید که توضیح مختصر و خوبی برای «ظاهر» است. ظاهر آدمی، ساحل بروزات اوست. هرچه که در او بماند، آخرش روزی به ساحل می‌رسد و از چشم‌هایش، آری از چشم‌هایش به بیرون می‌جهد.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

هاربٌ منک الیک

پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۴۶ ب.ظ

هیچ رمضانی نبوده است که تا این مقدار از تمام شدنش، وحشت‌زده و مضطرب و گریزان بوده باشم. 

  • محمدعلی ‌

به قدر خویش

چهارشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۲۵ ق.ظ

آنچه من از خدا خواسته‌ام، بی‌فکرانه و بی‌تأمل نبوده است. شاید بتوانم بگویم که حاصل یک‌ونیم سال تجربه است که مرا به این خواسته کشانده. خواسته‌ای، که در این زمانه‌ی بی‌قید، چنان شبیه به معجزه می‌ماند که گفتنی نیست. اما معمولاً معجزات را در مسیر راحتی‌مان می‌خواهیم. اینکه معجزه‌ای بشود و گره‌ها گشوده و غم‌ها رفع گردند. هرچند که من نیز در خواسته‌ام، جوانب آسایشش را تصور کرده‌ام و غرق در لذت فکری شده‌ام، اما گمان می‌برم که آنچنان در این یک‌ونیم سال آماده و شاید ورزیده شده‌ام که حاضر به تن دادن به سختی‌ها و مسئولیت‌هایش نیز هستم. 

من، سالیان سال خواسته‌هایم، بی آنکه خود بدانم، بر مبنای رسیدن به ثبات بوده است. یک ثبات محیط و از آن حیاتی‌تر ثبات شخصیتی. دو گوهری که هیچگاه نیافتمشان. محیط همیشه در التهاب و شخصیت زیبای ظاهری‌ام، غرق در فساد و تشویش و ناآرامی درون! این‌ها مواردی نبودند که بتوانم طاقتشان بیاورم و اتفاقاتی رقم زدند و زدم که بیش از همه و شاید کاملاً دودِ سیاه ‌‌‌و نکبتش در چشم خویشتنی رفت که سالیانی برای دودزا نبودن، دست به التماس بود. حالا، که به لطف رشد نسبی عقل، ‌‌‌‌‌‌توانایی بررسی را یافته‌ام و به اهمیت ثبات در کنه وجودم پی برده‌ام، راه چاره را در جدایی از محیط و ایجاد یک محیط متفاوت و به همراه آن، ساخت یک شخصیت بهتر، دیده‌ام. و این خواسته، که اتفاقی شبیه به معجزه است، همانقدر که می‌تواند ویرانگر باشد، همانقدر و بلکم با احتمالی بیش‌تر، می‌تواند سازنده باشد: سازندگی‌ای که هرچند شاید آسان نباشد، اما لازم و کاملا حیاتی‌ست؛ آن‌قدر حیاتی که نیمی از زندگی‌ام را می‌تواند نجات بدهد. 

حال، بی‌آنکه شکی در وسعت رحمت و فضل و کرم خداوند برود، منتظر و مضطرب می‌نشینم تا شاهد این صحنه دردناک باشم که چگونه، خود و یک کوه نافرمانی و عصیان، مانع تحقق این خواسته‌ی معجزه‌گون می‌شویم. 

  • محمدعلی ‌