ظاهر

توضیحی که درباره عنوان وبلاگ، در هدر مشاهده می‌کنید، توضیح اشتباهی‌ست که ناگهانی و به صورت آزمایشی شکل گرفت و بعدش امکان تصحیح از بین رفت! به‌جایش، «ساحل ابراز» را ببینید که توضیح مختصر و خوبی برای «ظاهر» است. ظاهر آدمی، ساحل بروزات اوست. هرچه که در او بماند، آخرش روزی به ساحل می‌رسد و از چشم‌هایش، آری از چشم‌هایش به بیرون می‌جهد.

در شبانگاهی بارانی

جمعه, ۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۳۱ ب.ظ

۱. باشد! یک هیچ به نفع تهران. انقلاب و ولیعصر و بعضی فرعی‌هایشان از سعدی دل‌انگیزترند. 

۲. کاغذ کاهی هم گران است. وقتش رسیده یک شرکتی، کارخانه‌ای چیزی بیاید ابتکار خرج کند و فسفر بسوزاند و دوباره چرخه‌ی نوشتن بر روی پوست حیوانات را احیا کند!

۳. کوه کتاب‌هایم، مهمان‌ها و واردشوندگان به اتاقم را می‌ترساند! می‌توانم سوگند یاد کنم که اگر به اندازه‌ی نیمی از این‌ها، کتاب‌های بهتری (واقعی‌تری) خوانده بودیم، هرکداممان یک چیزی می‌شدیم! برایم جذاب است که چگونه شخصیت‌های جوانِ «شرلی»، اینگونه با معلومات هستند. یکی می‌گفت حتما چون کنکور و کتب کمک‌آموزشی نداشته‌اند.

۴. حتما پی‌نوشتِ صفحه‌ی «درباره» را بخوانید! هشت-نُه ماه قبل باید می‌نوشتمش. (به خودآزاریِ مزمن مبتلا شده‌ام انگار! چندین ماه این جملکِ کلیشه‌ایِ هدر را تحمل کرده‌ام.) جدای از دوچرخه و موتورسیکلت، اگر سیستم اضافه‌ای هم داشتید، پذیراییم. :))

۵. اولین خرید سن قانونی‌ام، به سیمکارت رسید. البته خرید که نه. تحویل گرفتن، وصف بهتری‌ست. شماره‌ش را دوست دارم. چرا؟ چون سریع حفظ شده‌ام.

۶. به کسی که پیشنهادی در راستای بیداری صبحگاهی بدهد و راهکارش عملی شود و من را (کوآلا را) سر صبح برخیزاند، یک دستگاه روان‌نویس اهدا می‌شود!

  • ۹۷/۰۹/۰۲
  • محمدعلی ‌

نظرات  (۱۱)

۱. ولیعصر زیادی خوبه:))))
۶. آلارم گوشی رو آهنگی که ازش متنفری بذار ( در همین راستا، همه آهنگای حامد همایون پیشنهاد میشه-_- ) نیم ساعت زودتر بلند میشی که صداش، کل روزتو خراب نکنه:دی یا مثلا یه آهنگ رپ که خیلی بدوبیراه داره بذار ( یه چیزی بذار که اگه یه کلمه‌ش رو یکی شنید، دیگه خونه راهت ندن:دی )
یکی هم میگفت چندتا ساعت و گوشی و اینا بذارین، هرکدومشون با اختلاف پنج دقیقه ( نه بیشتر نه کمتر ) بینشون هم چندتا کلاغ پر برید. این روش روی من تاثیر نذاشت. خسته‌تر از این حرفا بودم ولی امتحانش کن، شاید به دردت خورد. حالا باز اگه چیزی یادم اومد میام میگم [ آیکون تفکر ]
پاسخ:
۱. آره. کلا اون محدوده، نمای خوبی داره. از ولیعصر و انقلاب تا ابوریحان و فلسطین و دوازده فروردین و فرعی‌هاشون. 
۶. خانواده یاد گرفته ساعت آلارمم رو، قبل از اینکه بزنه، خاموشش می‌کنه :| :))) :|

کلاغ‌پر :| من برای رژه و به زور پادگان کلاغ‌پر نرفتم. اونوقت واسه چارتا کتاب؟! :)) 
  • פـریـر بانو
  • ۱. نیشم باز شد! دیدی گفتم این شهر سرد، قشنگی هم داره؟ :))
    ۴. خواندیم. چرا نمی‌شه تغییر بدی هدر رو؟ :تفکر
    ۶. بهونهٔ صبح زود بیدار شدن‌های من زمان کنکور اینترنت رایگان بود. از ۶ تا ۱۰ صبح نت رایگان داشتم و برای دانلود فیلم پا می‌شدم. بعد گفتم چه کاریه که بیدار می‌شم و باز می‌خوابم؟ همینجوری بیدار بمونم و درس بخونم دیگه. و خلاصه حتی وقتی اون بسته‌های رایگان هم تموم شد بیدار می‌شدم و اینا... :دی
    پیشنهاد ما به شما در طول روز نخوابیدن و خسته شدن و شب زود خوابیدن و گذاشتن ده تا هشدار به فاصلهٔ ربع‌ساعت است. :))
    پاسخ:
    ۱. بله. داره :دی 
    ۴. دقیقاً چند روز بعد از گذاشتن هدر، بی‌ویندوز شدم. ویندوز ندارم و به تبع، فوتوشاپ هم ندارم. -_-
    ۶. اگه دوسال پیش بود اینترنت رایگان بیدارم می‌کرد. الان دارمش، ولی دیگه مزه‌ش پریده :))
    در طول روز که کلا نمی‌خوابم! ولی خسته شدن، نیازمند یکسری فرایندهای خسته‌کننده‌ست که توی زندگی شهری (اونم مدل تهرانش) نیست کلا. :)) ولی تلاشمو می‌کنم. راه دیگه‌ای ندارم به واقع. 
    شبا زود بخواب:|
    پاسخ:
    «بهترین و بدترین توصیه» که میگن همینه:))
    دیدی این شهر چقدر لعنتیه؟ ^__^ واهاهاهای 

    من خودم کتابامو که میبینم میگرخم :/ چه برسه به بقیه.

    والا من برا خودمم هنوز راهی پیدا نکردم :/ همیشه میذارم بعد بلند میشم قطع میکنم و میندازم اونور گوشی رو :/ بنده خدا دلم براش میسوزه :دی یه بار که همچین پرتش کردم که از صداش بیدار شدم قشنگ D: :)))) البته بعد از اطمینان یافتن از سلامت گوشیم، باز خوابیدم :دی 
    ولی میتونی به همسایتون بگی سر و صدا کنه که خواستی هم نتونی بخوابی :/ این روش واقعا جواب میده :|
    پاسخ:
    :))


    بیچاره گوشی :))
  • 🦉 شباهنگ
  • یه کار لذت‌بخشی که هر روز انجام می‌دید (مثلا وبلاگ نوشتن، فیلم دیدن) پیدا کنید و به خودتون بگید فقط صبح حق دارید انجامش بدید. به عشق انجامش بیدار میشید. 
    پاسخ:
    خیلی وقته لذت از کارام رخت بربسته و رفته. :)) البته وبلاگ رو گذاشتم برای وقتی که چیزی بخوام بنویسم که معمولا غروب و شب مطلب یادم میاد تقریبا هفته‌ای یه‌بار... 
  • جناب منزوی
  • فقط می تونم بهت بگم کلاً از تهران لذت ببر و امیدوارم یه راهکاری برای مورد آخری پیدا کنی :)
    پاسخ:
    منم امیدوارم! :)
  • بهــ ــار..
  • روان نویس!:)) لعنتی. چندین و چند وقته که نخریدم. حتی یدونه. روش اول! گوشی رو می‌ذاری رو ویبره میذاری توی بالشتت. دقیقا جایی که سرتو میذاری. بیدار نشی چنان سردردی می‌گیری که درس عبرت باشه برات.
    روش دو. گوشی رو ویبره رو میذاری تو کاسه فلزی. خودتم بیدار نشی اینجوری بقیه میان با ضرب و شتم بیدارت می‌کنن.
    روش سه. به یه آدم سیریش میگی بیدارت کنه. مثل مامان من :||
    روش چهار. خود تنبیهی. تنبیه سخت درنظر بگیر برای خودت و بهش پایبند باش. سیستم پاداش و جزای مغزت خودش یاد میگیره به مرور.
    خب. سلام اصلن. خوبی؟ امیدوارم که خوب باشه حالت و رو به پیشرفت باشی.
    خب همین دیگه. ددابظ 
    پاسخ:
    منم نخریدم :)) اینو یه سال پیش مدیر بهم داد :| 
    روش‌های ویبره‌دارت رو هنوز امتحان نکردم :)) باید یه گوشی قدیمی پیدا کنم :دی

    خودتنبیهی هم خوبه. امیدوارم سیستم پاداش و جزای مغزم سالم باشه :دی

    سلام. ممنون. امیدوارم تو هم روز به روز پیشرفت داشته باشی و بهترین نتیجه رو بگیری...
    اگه از افرادی هستید که وقتی می خوابید، بیدار نمی شییییییید تا ساعت10،11 صبح، فردی از خانواده که سمج باشه رو برای بیدار کردنتون مامور کنید، کسی که انقدر مصر باشه، که تا وقتی که هوشیاری نسبی تون رو ندیده، دست از بیدار کردنتون برنداره.

    اگه از افرادی هستید که برای نماز صبح بیدار می شید و بعدش دلتون می خواد بخوابید اما شرایط اقتضا می کنه که بیدار باشید، به شوق تماشای طلوع آفتاب، از پنجره یا بالکن بیدار بمونید و سعی کنید حتتما باد صبح به صورتتون بخوره. برای پریدن خواب خیلی خوبه:)

    اگر هم که سر یه ساعت خاص، مثلا 4 اینطورا، ناخوداگاه بیدار می شید و هوشیارید، اما دنبال نیرو محرکه ای برای بلند شدن هستید، اهدافتون رو بخاطر بیارید، و خودتون رو در شرایطی تصور کنید که رسیدید به اون هدف و حالا باید به سرانجام برسونیدش. من مثلا با خودم می گفتم فکر کن الان یه پزشک هستی و این موقع بامداد بهت زنگ زدن که مریضت بدحاله...

    امیدوارم کمکتون کرده باشم. یادتون باشه هیچ چیز ارزشمندی بدون سختی بدست نمیاد:) سختی های خوندن برای دوران کنکور هم( اگه اشتباه نکرده باشم و حدسم راجع به خوندن شما برای کنکور درست باشه) همیناست...اینا رو که تحمل کنید و ثابت قدم باشید، ان شاءالله بهترین نتیجه رو می گیرید.
    پاسخ:
    ممنون از راهنمایی‌هاتون.

    بله درسته. نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود.
    صدای آلارم موبایلتو صدای مهندس مسعودی رو بذار بعد برای اینکه صدای نخراشیده اش بیدارت نکنه خودت قبل آلارم بیداری :)) تضمینی و تست شده :/
    پاسخ:
    :))))
    رو موبایلت از این نرم افزارهای ویکاپ بگیر :))
    لعنتیا روانی میکنن فکر کن انقد آلارم میزنه که خرسشو بیدار کنی چند روشم داره
    زدن خرسه :/
    فوت کردنش :))
    تکون شدید :))
    قشنگ بیدار میشی ولی عصبیییی
    پاسخ:
    :))
    کامنت رو کسی می‌نویسه که اگر ساعت هفت صبح بیدار بشه، غصه دار میشه که اصل روز رو از دست داده.

    اولا اینکه ببینید لزومی داره که صبح بیدار بشید یا نه؟ 
    ممکنه کسی باشید که بازدهیش در شب ، بیشتر از صبح باشه. کسی مثل من اوج تمرکزش ساعات ۴ و نیم تا حوالی هفت صبحه. اما خیلی ها هستند که اوج تمرکزشون عصر، یا حتی شبه. 

    دو. یک روزه سحر خیز نمیشید. 
    همون طور که یکی از دوستان اشاره کرده بود، لازمه شب تا دیروقت بیدار نمونید. البته اگر سحرخیزی رو تمرین کنید بعد ها حالتی پیش میاد که اگر ساعت ۱۲ هم بخوابید، صبح ساعت ۴ بیدار میشید ... 
    هر روز ساعت بیدار شدن تون رو ده دقیقه زود تر کنید. از اون طرف هم ساعت خوابیدن تون رو. لزومی نداره که حتما بخوابید. همین که در حال استراحت هم باشید کفایت می‌کنه.
    و اینکه آلارم وحشی گذاشتن هم اصلا خوب نیست.‌ تمام انگیزه ی بیدار شدن صبح رو میپرونه.

    سه. یه برنامه ی صبحگاهی خیلی خلاصه بگذارید برای خودتون. من یادم میاد که سال های راهنمایی، موبایلم رو سر زنگ میگذاشتم، بیدار میشدم، بدون اینکه از جام تکون بخورم، چراغ خواب بالای سرم رو روشن میکردم و کتابی که کنار تختم گذاشته بودم رو برمیداشتم و یک صفحه میخوندم و می‌خوابیدم. این یک صفحه به مرور شد دو صفحه. به مرور شد ده صفحه و نتیجتا ساعات بیداری افزایش پیدا میکرد.گاهی ریسک میکردم و امتحانم رو نمیخوندم که صبح برای بیدار شدن اجبار بالای سرم باشه.
    حالا شما اگر دوست داشتید کتاب باشه، اگر دوست داشتید فیلم باشه و یا حتی بیهوده گشتن توی نت !!! ( البته تا زمانی که مغزتون با سحرخیزی خودش رو آداپته کنه.)

    چهار. آلودگی هوا که رفت، لای پنجره ی اتاق رو کمی باز بذارید. نه خیلی که سرما بخورید. به اندازه ای که هوا در رفت و آمد باشه. باد صبحگاهی خود به خود خواب آدم رو میپرونه.
    برای امتحانش کافیه یک روز پنج و نیم صبح با خواب آلوده ترین حالت ممکن، به زور به بیرون از خونه برید و ببینید که از چی دارم حرف میزنم.

    پنج. دقیقا حساب کنید که بدن شما، طی روز به چند ساعت خواب نیاز داره برای فرش بودن. همون رو بدون کم و کاست اعمال کنید. یعنی اینکه بیدار شدن صبحگاهی باعث کاهش ساعات خواب شما نشه.

    شش. من از بین وعده های غذایی بیشتر از همه به صبحانه علاقه مندم و اگر دست خودم بود ترجیح میدادم به جای ناهار و شام هم صبحونه بخورم. با توجه به این ویژگی خودم، گاهی خوشمزه ترین خوراکی ممکن رو برای صبح آماده می‌کنم و میذارم تو یخچال، به نحوی که اگر خودم بیدار نشم قطعا یکی میخوردش.
    و به این ترتیب به یک دلیل فوق سطح پایین و بی تقوایانه، انگیزه ی خوبی برای بیدار شدن پیدا میکنم. اگر از این دست آدم ها هستید، این راه کار مجرب است.

    هفت. کمی پست ها رو ورق زدم اما چیز زیادی دستگیرم نشد. اگر حوصله ی این کار ها را دارید: یک مسجد باحال، یک امامزاده ی باحال، پیدا کنید و سعی کنید اقلا برای نماز صبح خودتان را به آنجا برسانید.( ترجیحا مسجد در حوالی محل زندگی) این مورد را امتحان نکرده ام اما همیشه دوست داشتم تجربه کنم.

    هشت. با توجه به نکته ی اول، جدی اگر تمرین کنید باید تا دو ماه دیگر، روان نویس را تحویل بدهید.
    پاسخ:
    ۱. بله کاملا لزوم داره متاسفانه. من هیچوقت نفهمیدم اوج تمرکزم چه زمانیه! هرساعتی رو برای خوندن اختصاص دادم، توش همونقدر می‌فهمیدم که بقیه‌ی ساعت‌ها. اما روزایی که صبح زود بیدار میشم، مثلا شیش، کاملا محسوسه که برنامه‌م داره جلو میره و این رضایت‌بخشه.
    ۲. من الان معمولا تا یازده‌ونیم بیدارم. کم کم دارم می‌کشم عقب :|
    ۳. روش جالبیه. 
    ۴. آلودگی هوا مگه میره؟ :)) البته اینجا پنجره به‌صورت اتومات مقداری باز هست :| البته نه خیلی. در حد همون نسیم. و بله، بیرون رفتن، هرچند کوتاه، سر صبح کلا خواب رو می‌پرونه. 
    ۵. من توی یک روزهایی، سه ساعت می‌خوابیدم و کاملا هم بازدهی داشتم. و توی یک روزایی ۹ ساعت و بی‌بازدهی. دقیقا به شرایطم بستگی داره. اگه کاری داشتم باشم و اون کار رو از ته دلم بخوام، با دو سه ساعت خواب، کاملا سرحالم :| ولی خب میانگین رو میگیرم هفت همیشه و نسبت به هفت‌ساعت می‌سنجم.
    ۶. :))) 
    یادش بخیر. سه چهارسال پیش، اسم کالباس (بسیار غذای بیخودیه و انصافا سالی یکی دوبار بیش‌تر یافت نمیشه) کاملا بیدارم می‌کرد. الان شما بگو تن ماهی، بگو پفک، بگو کرانچی، اگه بیدار شدم :|
    ۷. در مجاورت خونه‌ی قبلی‌مون، سه‌تا مسجد بود و من کلا توی این چهارسال دوبار رفتم توی یکیشون، و اونم بخاطر همراهی با فرد دیگه‌ای :)) 
    ۸. این روان‌نویس رو باید چندین قسمت کنم :)) به‌نظرم بهتره هرکی رو زودتر دیدم، روان‌نویس مال اون باشه. روش منصفانه‌ای به‌نظر میرسه :دی