پروژهی روحبخشی
وبلاگ رو بیشتر از این معطل گذاشتن کاری هستش بس خطا! این یکی دو ماهی که ننوشتم یا اونطور که میخواستم ننوشتم، خیلی خیلی زیاد دلتنگ نوشتن، توی وبلاگ نوشتن، بودم. و خب هویت نداشتن، و یا هویت پیدا نکردن، سختتر کرده بود نوشتن رو. نمیدونستی یک کامنت رو چجوری جواب بدی. نمیدونستی یه جمله رو چجوری تموم کنی. حتی نمیدونستی درباره فلانچیز یا بهمانکار چیزی بگی یا نه. ولی خب، در نهایت، با شکست پروژهی اسم مستعاریابی، با اسم خودم شروع میکنم. صدالبته که من اسمم رو دوست دارم. مدتها دوست نداشتم. تصورم ازش یک اسم لوس بود. یک اسمی که همهی دوران گذشتهام رو وقف به اون میدونستم. البته که همیشه دنبال یه چیزی میگردیم که تقصیرها رو بندازیم گردنش! ولی خب چه فایده. آخرش خودمونیم و خودمون. و نه حتی اسممون!
دانشآموزم، ولی از دانشآموز بودن متنفر! شخصیت تلفیقیای دارم. نه خوبم و نه بد. خدا رو شکر میکنم که توی سیستم گند و آلوده این مدارسمون، حل نشدم؛ هرچند تا حلشدگی، فقط یک تار مو فاصلهست!
سعی میکنم خودم باشم. نه سن و سالم. نه شهرم. نه جامعهام. فقط سعی میکنم خودم باشم؛ خودی که خیلی راه داره واسه شناختن خودش و خداش و راهش و اونچه که میدونه که لازمه و باید بدونه! خودی که اسمش رو گذاشتن محمدعلی.
+ بهزودی و در اولین فرصت، این رنگ هدر و پسزمینهی وبلاگ، که به صورت مضحکی در تبلتها و گوشیها، بنفش نشون داده میشن رو هم اصلاح میکنم به همون رنگی که در ویندوز نمایش داده میشه.
- ۹۶/۱۲/۲۰