ظاهر

توضیحی که درباره عنوان وبلاگ، در هدر مشاهده می‌کنید، توضیح اشتباهی‌ست که ناگهانی و به صورت آزمایشی شکل گرفت و بعدش امکان تصحیح از بین رفت! به‌جایش، «ساحل ابراز» را ببینید که توضیح مختصر و خوبی برای «ظاهر» است. ظاهر آدمی، ساحل بروزات اوست. هرچه که در او بماند، آخرش روزی به ساحل می‌رسد و از چشم‌هایش، آری از چشم‌هایش به بیرون می‌جهد.

صدا چون می‌دهد تار گسسته

يكشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۱۶ ب.ظ

۱. عجیب درگیرم. با همه‌ی آنچه که هستم! جا دارد که به حال خود زار بگریم. دورافتاده‌ام. دور. دورِ دور. من الان باید... . می‌دانید؟ من با تمام وجودم احساس می‌کنم که وضعیت فعلی‌ام، نباید وضعیت فعلی‌ام باشد. رویایی، خیال می‌بافم؟ نه. حقیقتش نه. اما چرا. زمانه، حقیقت‌ها را می‌پوشاند. غالب می‌شود بر واقعیتی که دورانی جزئی از بدیهیات بود. بگذریم. 

۲. افتاده‌ام روی دور باطلی که خود آغازگرش بوده‌ام. امیدم را پاک باخته‌ام. اراده‌ام را پاک فراموش کرده‌ام. نمی‌دانم دیگر چگونه می‌شود ادامه داد. دیگر چگونه می‌توان از روی این سد پرید. چوب‌های پرشم شکسته‌اند. استخوان‌هایم له شده‌اند. تحلیل رفته‌ام. و امید، یادگار روزها و شب‌های سیاهم را از یاد برده‌ام. من این زندگی را - تا اینجای کار - باخته‌ام. 

۳. چونان «لباس چی بپوشم»های خانه‌به‌دوش، برای ایام نوروز، ختم «غذا چی بپزم؟!» گرفته‌ام! 

۴. ذهنِ رویابینم این روزها بیدار شده. هربار نماینده‌ی تو می‌شود. چگونه انتظار می‌رود فراموشت کنم، در حالیکه هنوز... . خالص‌ترینِ من.

۵. این روزها که بی‌حرفم، به پرحرف بودنم بیش‌تر واقف شده‌ام! 

۶. نجوای آرامت را روانه‌ام کن. سخت بدان محتاجم. 

۷. عنوان از باباطاهر است.

«دلی دیرم چو مرغ پا شکسته

چو کشتی بر لب دریا نشسته

تو گویی طاهرا چون تار بنواز

صدا چون میدهد تار گسسته»

  • ۹۷/۱۱/۲۱
  • محمدعلی ‌